Suicide bombers storm traffic police HQ in Kabul:Suicide bombers storm traffic police HQ in Kabul KABUL (PAN) A group of suicide bombers stormed the Kabul Traffic Police Headquarters where heavy gunfire was heard early Monday morning , a police officer said. The militants sneaked into the compound in the Deh Mazang locality of Kabul at 5.30am, entering a gunbattle with security personnel, the deputy police chief, Daud Amini, told Pajhwok Afghan News. He said two of the attackers were killed by Afghan National Police (ANP) while the rest were trading fire security forces inside the compound, he added. As usual, The Taliban claimed responsibility for the attack. The group's spokesman, Zabihullah Mujahid, said the target was American training centresinside the compound. Many security personnel were killed, he added. Witness Rahmatullah said five heavy explosions and gunfire had been heard so far. A resident of the area, Mohammad Erfan, said he heard gunshots and a heavy explosion 30 minutes later of the firings. The area was cordoned off by security personnel and the quack reaction forces and Afghan Special Forces are fighting terrorists in the area. Kabul Crime Branch chief Brig. Gen. Abdul Zahir said a traffic policeman was among six people injured in the clash. The wounded were taken to hospitals. The building is located near the border police headquarters. .

تاریخ افغانستان


آریـــــــــــانــــــا
اقوام آریایی از دو سوی خاور و باختر دریای خزر، از ناحیهٔ رودخانهٔ آمودریا (اکسوس یا جیحون) و سیر دریا (سیحون) و دیگری از راه کوههای قفقاز به داخل ایران روی آوردند. شاخه‌ای که از مشرقِ دریای خزر آمدند به نام هندوایرانی خوانده شدند؛ گروهی در باکتریا (باختر) توقف کردند و گروهی از آنجا به درهٔ سند سرازیر شدند، گروه دیگر در کنار هریرود شهر آرتاکوانا (هریوه یا هرات امروزی) را ساختند و گروهی هم در جنوب شرقی دریای خزر توقف کردند و قوم پارت را تشکیل دادند. شاخهٔ دیگر از اقوام آریایی که از مغرب دریای خزر وارد ایران شدند در شمال غرب، غرب و جنوب غربی فلات ایران دو قوم ماد و پارس را تشکیل دادند
ظهور سرزمین بزرگی بنام "آریانا" یا "ایریانا" و یا "آریا" یا "ایریا". این نام از هزار سال قبل از میلاد تا قرن پنجم میلادی به افغانستان امروزی، بخش‌هایی از ایران کنونی، مناطقی در آسیای میانه و بخش‌هایی در شمال و غرب پاکستان اطلاق می‌‌گردید. بلخ یا باکتریا مرکز و پایتخت مملکت آریانا بود.
ظهور زردشت در باکتریا (باختر) حدود ۶۰۰ سال پیش از میلاد .   هجوم و یورش قبایل مادها و پارسها به آریانا
تــــــــاریـــــــــخ  
 از دیدگاه واژه تاریخ به واژه ‌ای اطلاق می‌شود که شامل اطلاعاتی راجع به گذشته جهان و انسان است. زمانیکه تاریخ به عنوان یک زمینه و رشته تحصیل و بررسی مطرح می‌شود به معنای تاریخ بشری است که گذشته ثبت شده جوامع بشری را مورد بحث و تحقیق قرار می دهد. مورخین ویا تاریخنگاران از منابع گوناگونی همچون گذشته ها و پیشینه‌های نوشتاری ویا چاپی؛ مصاحبه (تاریخ شفاهی) و باستان شناسی برای تعریف و توصیف رخداد ها، پدیده ها و واقعات تاریخی بهره میگیرند. مطالعه تاریخ رسوم و شیوه ویژه و مخصوص خود را دارد. تاریخ شناسی ویا تاریخ  ( ما قبل تاریخ)به رویداد هایی که پیش از نگارشهای انسانها رخ داده اند گفته  می‌شود.
دراینجا کوشش بعمل آمده است که در مورد تاریخ گذشته های دور کشور بصورت مختصر و درحد معلوماتی پرداخته شده  ولی در مورد تاریخ دو قرن اخیر کشور مخصوصا قرن بیستم بصورت تفصیلی و تحلیلی با نظر داشت رخداد ها ، حوادث ، پدیده ها و واقعات داخلی و منطقوی و جهانی پرداخته شود و تاریخ کشور با  تاریخ حوادث و رخداد های سیاسی و عمل کرد های ابهر قدرت ها درمنطقه و جهان مورد تجزیه و تحلیل سیاسی قرار گیرد

الف - تاریخ علمی
 تاریخ علمی تاریخی است که موریخین بصورت علمی سیر تکامل و زندگی بشری را مورد مطالعه قرار داده و مصروف کشف و نگارش تاریخ بشری بوده و همیشه در راستا منشا و مبدا ظهور، طرززندگی ، تکامل و انکشاف بشری و انسانی نگارش های ایشان متمرکزبوده است که درینگونه تاریخ نگاری ذهنیت گرائی کمترتجلی یافته و اما ممکن است که بصورت غیر عمدی گاهگاهی سوتعبیرها و اشتباهاتی صورت بگیرد و بعد ها در اثر کشفیات و منابع دیگر تصحیح شود. مورخین و تاریخ نگاران که در نوشتن تاریخ گذشته های دور بشری مصروف اند ، همیشه روی کشفیات ، شواهد تاریخی ، کتیبه های تاریخی و همچنان حدس و گمان متکی بوده اند که البته کوشش نهائی آنها در این بوده است که حقایق پدیده ها ، رخداد ها ، واقعات و رویداد های بشری و جهانی را کشف بدارند و این دسته مورخین زیادتر متوجه کشف حقایق زندگانی انسانی و پیدایش انسان، راه و روش زندگی آنها، حوادث و واقعات پیرامون آنها می پردازند. بناء میتوان نگارش آنها را قابل قبول و پذیرش دانست


ب - تاریخ سیاسی  
تواریخ سیاسی سه گونه میباشد
یکی : تاریخی که به امر امرا ، پادشاهان و امپراتورها نوشته شده اند که اینگونه تواریخ چیزی جز تعریف و توصیف آن شخص و خانواده اش نه بوده و نمی باشد
 دوم : تاریخی که توسط موریخین بی طرف و آزاد نگاریش یافته است که البته اینگونه تواریخ شامل درج رخداد ها ، واقعات و حوادث در مقطع های زمانی می باشد نه درج صد در صد حقایق بر محور زمانی و از طرف دیگر این یک امر واضح است که مورخین هم انسان بوده و دارای دیدگاه ، تفکر، اندیشه ، ذهنیت ، عقیده ، تعلق ، طرز دید و جهان بینی ویژه و مخصوص بخود می باشند و زمانیکه به نگارش می پردازند با وصف رعایت بیطرفی و کوشش در عدل و انصاف باز هم خواهی نخواهی دیدگاه های شخصی و ذهنیتگرائی های ایشان درنوشتار های ایشان تجلی یافته و منعکس می شوند که متاسفانه  بعضاء به کتمان حقایق منتج شده ویا گاهی هم قضاوت های نادرست، تصرف و تداخل صورت گرفته که دیدگاه خود مورخ را انعکاس میدهد.  بطور مثال زمانی که یک مورخ افغانی که دارای افکار و ذهنیت های سوسیالیستی و کمونستی به سبک شوروی سابق داشته باشد هجوم شوروی در کشور ما را یک کمک انتر ناسو نالستی کشور شوروی سابق میداند. بهمین ترتیب هجوم طالبان که به کمک و همکاری مستقیم پاکستان و امریکا صورت گرفت از نظر طالبان پیروزی اسلام و طالبان برای برقراری یک نظام صد در صد اسلامی در کشور پنداشته میشود حالانکه هیچ عقل سلیم و شخص نورمالی نمی تواند نظام قرون اوسطائی طالبان را یک نظام دولتی قبول نماید 
 سوم تواریخ که در مورد ملل جهان توسط اتباع کشور های دیگر نوشته شده است هرگز نمی تواند قرین به حقیقت باشند. زیرا خیلی ها دیده شده است که اینگونه تواریخ تاریخ اصلی و حقیقی آنکشور و ملت را مسخ کرده است در حقیقت  اکثراء سعی و تلاش اینگونه مورخین در دیگر گونه جلوه دادن حقایق به نفع کشور ویا هم ملت خود ایشان بوده است. زمانیکه یک مورخ انگلیسی و شوروی سابق واقعات و رخداد های تهاجم انگلیس و شوروی سابق ( روس های کمونست ) را در کشور ما مینگارند همیشه کوشش آنها این بوده است که حقانیت هجوم انگلیسها و روسها را در کشورما را به یک نوعی نه بیک نوعی موجه بسازند . در حالیکه از نظر ما این یک تجاوز صریح  و هجوم اشغالگرانه ، نابرابر، غیرمنطقی و جنگ تحمیلی بالای کشور و مردم ما بوده و است. از اینجاست که بعضا در این گونه تواریخ شهامت و غیرت یک ملت جهالت و نادانی و وحشت، قهرمانی و از خود گذری آنها به بزدلی و فریب، صداقت و رستگاری آنها  خیانت و دروغ خوانده شده است. مثلا در تواریخ که انگلیس ها در مورد کشور ما افغانستان نوشته اند وزیر محمد اکبر خان را شخص دروغگو و فریب کار خوانده اند در حالیکه همه ملت افغان میداند که وزیر اکبر خان کی بود. ویا در مورد شخصیت های تاریخی کشور هند و ایران و ملل دیگرهم چنین قضاوت های مغرضانه و عاری از حقیقت دارند. حتی آنها در نوشتن تاریخ کشور خویش نیز از مبالغه و کتمان حقیقت کار گرفته اند 
در کشورعزیزما افغانستان هم با وصف آنکه ما مورخین انگشت شماری داریم که کارهای هریک از آنها درجایگاه خودش بی نهایت قابل قدر و مباهات برای همه ما می باشد ولی بازهم بعضی از این مورخین ارجمند ما با حفظ احترام به ایشان بعضاء در قضاوت های ایشان در چگونگی وقایع و اشخاص و افراد تاریخی ما از سوء نظر، ذهنیت گرائی ، دخل و تصرف و بعضا قوم گرائی ، سمت گرائی وغیره  کار گرفته اند
ضرورت به مطالعه تاریخ چیست؟
ما تاریخ را مطالعه مینمایم تا از گذشته های ملت و کشور خویش و همچنان جایگاه ما در بین ملل و کشور های منطقه و پیرامون ما آگاهی حاصل نمایم واز جانب دیگر به شجاعت و شهامت ، غیرت و حب وطن و کارنامه های پرافتخار ملت و کشورخویش افتخار و مباهات نمایم و ازکارنامه های متبارزشخصیت های وطن پرست وبزرگ تاریخی کشورمان و همچنان از اتفاقات، حوادث و واقعات خوب و مثبت درکشور به آموزیم و از اتفاقات، حوادث و پدیده های منفی و مخرب که اتفاق افتاده است  انتباه بگیریم تا دوباره تکرارنه شود. ولی متاسفانه در کشورما شخصیت های دست اندرکار سیاسی ما و هم سیاستمدارهای منطقوی و جهانی، تاریخ پر افتخار ملت غیور افغان را نادیده گرفته و باعث می شوند که حوادث و پدیده های گذشته و تاریخی بارباردر کشورعزیزما تکرار شود و ملت غیور و شهید پرور ما با تلفات و صدمات بی حد و حصربه دفاع از ناموس مادر وطن به پردازند و متجاوزین و عمال وطن فروش وخائین ایشان را شکست داده و به ذباله دان تاریخ بسپارند 
  منشأ کلمه خراسان
من دوست دارم قبل از اینکه ذکر مختصری از تاریخ کشور عزیز ما صورت بگیرد در ابتدا به پیدایش واژه خراسان پرداخته شود چه این واژه یک رول خیلی اساسی در تاریخ بعد از اسلام کشور ما دارد. کشوری که از سده نوزدهم به بعد به نام افغانستان شناخته شد، در دوره های جداگانه تاريخ  خـويش به نامهای مختلفی ياد شـده است. بنابراين اگـر پژوهندگان در ضمن تفحص درآثار و مدارک مربوط به قرون اولی و وسطی وحتی قرون جد يد به اين کلمه به عنوان نام دولت برنمی خورند نبايد چنين نتيجه گيری شود که سرزمين افغانستان سابقه تـاريخی نـدارد يا اينکه این کشور از تمدن و فرهنگ و تاریخ  بی بهره بوده است ، بلکه علت همان نو بودن اصطلاح افغانستان بجای خراسان به عـنوان نـام کشور ما می باشد.
 اصطلاح آريانا  به عنوان نام اين سرزمين درعهد باستان بکار میرفته است و اصطلاح خراستان بعد ها پدید آمده و  در دوره اسلامی تا اواسط قرن نوزدهم افغانستان بيشتر به نام خـراسان ياد می شد. بعضی ها اين کلمه را مـرکـب از دو جـز شمـرده انـد : خـور در معنی آفـتاب و اسان در معنی جـای وبـرخـی گفـته انـد کـه شکلی ازخورايان بوده است يعنی محلی که آفتاب ازآن می آيد ودر هر دو حال به معنی آفتاب برآمـد يا به عباره دیگر شرق را افاده می کند
 
تاریخ افغانستان
حدود دوهزار سال پیش از میلاد مسیح، سرزمین هندوکش (افغانستان امروزی) مورد هجوم اقوام آریایی که از دره ‌های پامیر سرازیر شده بودند قرار گرفت و به تصرف این اقوام در آمد. روشن نیست پیش از تهاجم آریایی‌ها چه کسانی در این سرزمین ساکن بوده‌اند. بطلمیوس و دیگر جغرافیادانان باستان از سرزمینی که در جنوب هندوکش بین کویر نمک فارس (ایران امروزی) در غرب و رود سند در شرق واقع بوده، به نام «آریانا» یاد کرده‌اند.
قدیمی‌ترین اثر مکتوبی که در آن از سرزمین هندوکش یعنی آریانا ذکر به عمل آمده است، اوستا کتاب مقدس زرتشت است.
این بخش از تازیخ افغانستان از سایت انترنتی ویکی پدیا گرفته شده که با مقابله با تاریخ ( افغانستان در مسیر تازیخ )از مورخ نام آور کشور آقا میر غلام محمد غبار نکارش یافته است

هخامنشیان  از 545 تا 333 قبل ازمیلاد
باکتریا ( باختریا ) در حدود ۵۴۰ قبل از میلاد. توسط کورش هخامنشی فتح و به امپراتوری پارس پیوست. بعدها داریوش کبیر قسمتهای بیشتری از آن را فتح کرد. افغانستان کنونی در دوران داریوش هفت ساتراپی ( ولایت یا استان ) داشت و اهمیت استراتژیک زیادی داشت. در اواسط قرن چهارم قبل از میلاد فتوحات هخامنشی فروکش کرد و برخی از نواحی جنوب و شرق به تدریج از شاهنشاهی هخامنشی جدا شدند



حمله اسکندر و تشکیل دولت یونانو باختری  330 تا 40 قبل از میلاد
پس از شکست ایرانیان از لشکریان اسکندر و گشوده شدن پایتخت هخامنشی، داریوش سوم به سوی شرق متواری گشت و توسط بسوس ،بدخش (والی) بلخ، کشته شد
در سال ۳۲۹ پیش از میلاد، اسکندر مقدونی پا به سرزمین هندوکش که تاریخ ‌نویسان یونانی آن را پاراپومیسوس یاد کرده اند گذاشت. گفته‌اند نهاد  اسکندر هرات را تصرف و پس از سپری نمودن زمستان در سیستان، وارد ناحیه‌ای شد که به نامش اسکندریه (قندهار امروزی) نامیده شد. لشکریان اسکندر پس از اشغال غزنه و کابل، در شمال کابل (غوربند) شهرک دیگری را نیز به نام اسکندریهٔ قفقاز بنا نهادند. اسکندر با سپاهیان خود وارد مناطق حاصل‌خیز آسیای میانه شد و می‌گویند با دختر یکی از خان‌های محلی تخارستان نیز ازدواج کرد که اسمش رخسانه بود. اسکندر به مدت یک سال در دشت ‌های آسیای میانه سرگردان بود و با تاخت ‌و تاز جنگجویان این سرزمین ها روبرو می ‌گشت و شماری از سپاهیانش را نیز به علت سرما و کمبود خواروبار از دست داد. پس از بیرون رفتن اسکندر از باکتریا (سرزمین باختر)، برخی از سردارانش در باختر پادشاهی کوچکی تشکیل داده و مدت دو صد سال بر این سرزمین فرمان راندند. از این دوره دو سده  پادشاهان یونانی باکتریا ( یونان و باختر ) چیزی به جا نمانده است  جز برخی از سکه های آن زمان که نشان دهنده پادشاهی مستقل آن عهد می باشد

No comments:

Post a Comment

Dear Readers!
Your Comments will be published soon.